یادش به خیر زمانی که میگفتی من بی تو می میرم
یادش به خیر زمانی را که میگفتی تا آخرش به پات می مونم
من تا آخرش صبر کردم اما تو نیستی.زنده ای اما کنار من نیستی.دستت در دستان کسیست که آرزویش را میکردی
من خوش حالم.خوش حالم از زنده بودنت از نفس کشیدنت از قدم زدن هایت اما دل شکسته ام .دلم شکسته
از این که تو این لحظه های آخر کنارم نموندی و منو تنها رها کردی.ندانستی بعد از تو و نبودن هایت چه به روز من
میاد؟!این جا پایان همه چیز هست.وقتی تو در کنارم نیستی چرا باید نفس بکشم؟؟چرا باید شب وروز را بی تو
سپری کنم؟؟
من میخواهم به بی نهایت سوختن برسم.میخواهم عشقم را در این لحظه های پایانی بهت ثابت کنم.من میروم....
میروم به بی کران......
به اوج لحظه های عاشقان
میروم تا عشقم برای تو بماند
تیغ و بر میدارم و به نام تو رگی را میزنم که روزی به عشق تو خونی درش جاری بود.تمام خون هایم را به پایت
میریزم تا قسم عشقم را به تو ثابت کنم.آری پایان راه زمان مرگ من است.تیغ را میکشم......آخخخخخخخخخخخخ
وای بر من که صادقانه عاشقت بودم ولی تو حتی بر سر مزارم هم نیامدی..........
نظرات شما عزیزان:
|